دوازده صندلی
کتاب دوازده صندلی، کتابی است رمان که نویسندهی آن ایلیا ایلف، یوگنی پتروف و ترجمهی آبتین گلکار است و نشر ماهی آنرا منتشر کرده است.
این کتاب یکی از مشهورترین کتابهای طنز در روسیه است که پس از سالها، بالاخره در ایران نیز به چاپ شد. این رمان، که توسط ایلیا ایلف و یوگنی پتروف نوشته شده، با داستانی پرکشش و با طنزی عمیق به شوروی بعد از انقلاب اکتبر میپردازد. کتاب دوازده صندلی به حدی در میان مردم روسیه محبوب است که برخی از جملات و تکیهکلامهای شخصیت اصلی آن به ضربالمثل تبدیل شده است.
خلاصه داستان:
داستان کتاب با تمرکز بر زندگی «ایپولیت ماتویویچ» آغاز میشود. فردی که قبل از انقلاب اکتبر برای خودش برو بیایی داشت و نماینده اشراف بود اما حالا در دفترخانه سرپرست دایرهی ثبت مرگ و ازدواج بود. ایپولیت که میز کارش هم «شبیه سنگهای قدیمی بالای قبر» است از طرف یکی از تابوتسازهای شهر تحت فشار است تا برای مادرزنش در حال مرگش تابوت خوبی سفارش دهد. اما ایپولیت که هیچ خیری از مادرزن خود ندیده است علاقهای به این کار ندارد.
بخشی از کتاب:
کولیا فریاد کشید: «آخر چرا نمیفهمی؟هر کتلت گوشت خوک یک هفته از عمر آدم کم میکند!»
لیزا گفت: «بگذار بکند! خرگوش قلابی شش ماه از عمر آدم کم میکند. دیروز که داشتم سیبزمینی و هویج پخته میخوردم، حس کردم دارم میمیرم.اما نخواستم به تو بگوییم.»
«چرا نخواستی؟»
«قدرتش را نداشتم . میترسیدم بزنم زیر گریه.»
«حالا نمیترسی؟»
«دیگر برایم مهم نیست.»
بغض لیزا ترکید.
کولیا با صدای لرزانی گفت: «لِف تولستوی هم گوشت نمیخورد.»
لیزا که از سیل اشک به لکنت افتاده بود، جواب داد:<<بله، جناب کُنت مارچوبه میل میفرمودند.»
«مارچوبه گوشت نیست.»
«او هم وقتی جنگ و صلح را مینوشت، گوشت میخورد! میخورد، میخورد، میخورد! وقتی آنا کارِنینا را هم مینوشت، گوشت میلمباند و میلمباند و میلمباند!»
«اقتباس متن از سایت کافهبوک»
اصفهان كتاب فروشگاه اینترنتی كتاب در اصفهان
ناشر | ماهی |
---|---|
سال انتشار | |
نویسنده | ایلیا ایلف، یوگنی پتروف |
مترجم | آبتین گلکار |
وزن | 550 گرم |
نوبت چاپ | |
نوع جلد | رقعی-شومیز |
گروه سنی | بزرگسال |
شابک |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.